بانوی اعتراض، بانوی حماسه
زهرا تازهترین اتفاقی بود که در عالم افتاد و هیچ وقت نیست که این اتّفاق، باز هم تازه نباشد!
زهرا حرف تازه خدا بود: «انّا اَعْطَیناکَ الکوثَر»؛ نگاهی نو، به سراپای هستی. ارتباط خاک با خدا؛
مادر شهود و شهادت؛ بانوی محراب؛ بانوی اعتراض؛ بانوی حماسه؛ بانوی بسیج بنیهاشم؛ بانوی شهادت...
پیش از زهرا ـ هیچ زنی را ندیده بودند، که پدر خویش را مادر باشد!
پیش از زهرا «شهادت» این همه، تازگی نداشت. او که آمد، جانی تازه گرفت. قبلاً، کلمهای بود و بعد، معنا شد! «شهادت» در خانه زهرا، حیثیت پیدا کرد، بزرگ شد و انتشار یافت. و او، به روشنی این همه را میدانست. مادرانه، شهادت را بزرگ میکرد. آگاهانه شهادت را شیر میداد...
از جغرافیای قتلگاه خبر داشت. کربلا را بر دامان مینشاند. برای عاشورا، لالایی میخواند. گیسوان «اسارت» را شانه میزد! حکایت چاه و محراب خون را میدانست. با این همه، اهل شکایت نبود. اگر هم میگفت، درد میگفت که درمان بشنود!...